دو دهه مردم سالاری در افغانستان؛ فرصت‌­ها و چالش‌­های اقتصادی


نویسنده: ظاهر بهزاد

چکیده

با ورود نیروهای بین‌­المللی به رهبری ایالات متحده آمریکا به افغانستان بعد از حادثه دهشت­افکنانه یازدهم سپتامبر، زمینه مردم سالاری نسبتاً بازی در افغانستان مهیا شد که پیامدهای مناسب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای مردم این کشور به همراه داشت. به دور از حرف و حدیث­‌های سیاسی، مساعدت‌­های مالی جامعه جهانی برای بازسازی افغانستان در دو دهه مردم سالاری باعث گردید تا اقتصاد ورشکسته کشور دو باره به پای خیزد. دو دهه گذشته بستر فرصت­‌های فراوانی برای ثبات اقتصادی در افغانستان ایجاد کرد. اما سوء مدیریت دولت در مصرف پول‌­های تمویل کنند­گان چالش‌­های عدیده را فرا راه قدم نهادن به ثبات اقتصادی به میان آورد. در این مقاله به فرصت‌­ها و چالش­‌های اقتصادی در دو دهه مردم سالاری در افغانستان اشاره و درباره آن‌ها بحث کرده‌ام.

کلید واژه: دو دهه مردم سالاری، فرصت­‌ها و چالش­‌های اقتصادی و ثبات اقتصادی.

مقدمه

از زمان گام برداشتن افغانستان در راستای تکوین یک دولت مدرن به واسطه شاه امان الله خان تا اکنون، اقتصاد افغانستان همیشه متکی به کمک‌­های کشورهای خارجی بوده است. این کمک‌­ها گاهی توسط دوستان شرقی (مسکو) و گاهی نیز توسط حامیان غربی (واشنگتن) دولت کابل به افغانستان اهدا می‌شد. هر چند حمایت­‌های مالی کشورهای متذکره گاهی به منظور اعطای امتیاز و گاهی نیز به نیت اعمال فشار بر کابل جهت همسو ساختن سیاست خارجی افغانستان انجام می‌­پذیرفت، مگر شانس نوسازی و ترمیم اقتصاد فرسوده افغانستان را به ارمغان می‌آورد. تاریخ یکبار دیگر گواه قرار گرفتن افغانستان در محراق توجه جامعه جهانی از منظر سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سال ۲۰۰۱ بود؛ با ورود نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به افغانستان، این کشور عملاً یکی از متحدان منطقه­ای پیمان ناتو در حوزه آسیایی جنوبی و مرکزی شد و غربی­ها علاوه بر مسئولیت تأمین امنیت، مسئولیت بازسازی افغانستان را نیز به عهده گرفتند. در طی دو دهه حضور سربازان کشورهای عضو پیمان ناتو در افغانستان نشست­های متعددی در نقاط گوناگون جهان از طرف جامعه جهانی و حامیان غربی کابل برای کمک­های مالی جهت نایل آمدن افغانستان به یک ثبات اقتصادی برگزار گردید که از آن جمله می­توان به نشست توکیو در سال ۲۰۰۲ با تعهد پنج اعشاریه پنج میلیارد دلار ، نشست برلین در سال ۲۰۰۴ با تعهد هشت میلیارد دلار، نشست لندن در سال ۲۰۰۶ با تعهد ده میلیارد دلار، نشست پاریس در سال ۲۰۰۸ با تعهد بیست میلیارد دلار، نشست توکیو دوم در سال ۲۰۱۲ با تعهد شانزده میلیارد دلار، نشست بروکسل در سال ۲۰۱۶ با تعهد چهارده میلیارد دلار و نشست جینوا در سال ۲۰۲۰ با تعهد سیزده میلیارد دلار کمک به افغانستان اشاره کرد و ارزش مجموعی مساعدت­های مالی متذکره هشتاد و شش میلیارد دلار برآورد گردیده است. واقعاً امدادهای مالی جامعه جهانی به افغانستان قابل تأمل است، زیرا چنین پول هنگفت سرازیر شده به کشور می­توانست افغانستان را به ثبات اقتصادی لازم برساند.

در مقاله کنونی سعی کرده‌ام فرصت­های مهیا شده برای سر پای نمودن اقتصاد نیم­جان افغانستان را با توجه به مساعدت هشتاد و شش میلیارد دلاری جامعه جهانی بررسی کنم و چالش­هایی که مانع رسیدن افغانستان به ثبات اقتصادی لازم شد را بیان کنم.

فرصت­‌ها

با ورود پُررنگ و معنی­دار عساکر آمریکایی به افغانستان، پای حضور نظامی خیلی از کشورهای متحد ایالات متحده آمریکا به شمول کشورهای عضو پیمان ناتو نیز به کشور باز شد که دیری نگذشت جامعه جهانی به رهبری آمریکا مسئولیت تامین هزینه مالی بازسازی افغانستان را هم بر عهده گرفت. این تعهد مالی جامعه جهانی علاوه بر اینکه باعث افزایش تولید ناخالص داخلی، ایجاد فرصت­های شغلی، کاهش نرخ فقر، افزایش عاید سرانه و ... گردید، فرصت­های فراوانی را نیز برای رسیدن افغانستان به ثبات اقتصادی پدید آورد؛ از جمله می‌توان به تبارز این کشور به عنوان نقطه اتصال منطقه­ای، فراهم­سازی زمینه برای بهره­برداری از منابع طبیعی و پرورش کادرهای متخصص از طریق فرصت­های تحصیلی نام برد.

الف) اتصال منطقه­ای: حمایت­های جامعه جهانی از افغانستان در دو دهه گذشته این امکان را به این کشور داد تا بتواند موقعیت جغرافیای مناسب خود را به عنوان نقطه اتصال کشورهای منطقه معرفی کند و بیان کند که افغانستان می­تواند نقش چهارراه بازرگانی را در آسیا بازی کند. اتصال منطقه­ای یعنی افغانستان کوتاه­ترین مسیر برای تطبیق پروژه­های تاپی و کاسا-۱۰۰۰ است که طی این پروژه­ها به ترتیب گاز طبیعی ترکمنستان از طریق حوزه غرب و جنوب افغانستان به پاکستان و هند انتقال می­یابد و برق تجارتی قرقیزستان و تاجیکستان از طریق حوزه شمال شرق افغانستان به پاکستان و هند منتقل می‌شود. اتصال منطقه­ای نیز بدین معنی است که افغانستان از طریق وصل شدن به مسیر راه ابریشم، احیای دهلیز زمینی لاجورد و گشایش بندر چابهار می­تواند همچنان کوتاه­ترین بستر را برای انتقال اموال تجارتی کشورهای شرق دور از جمله جمهوری مردم چین بواسطه خاک این کشور به حوزه­های خلیج فارس و جنوب قفقاز مهیا نماید.

این اتصال منطقه­ای می­توانست بستر را برای افغانستان جهت خروج از انزوا و مبدل شدن به نقطه وصل همگرایی منطقه­ای از منظر سیاسی فراهم آورد و همچنان این اتصال به افغانستان کمک می­کرد تا از حق­ ترانزیت، قسمت اعظم بودجه ملی خود را تأمین کند.

ب) بهره­برداری از منابع طبیعی: موجودیت کمک­های مالی جامعه جهانی در افغانستان باعث حضور چشم­گیر هزاران شرکت­ و مؤسسات بین­المللی در این کشور شد؛ هرچند بیشتر این نهادها و مؤسسات خارجی در بخش امدادهای خدماتی چون توانمند سازی زنان، دسترسی مردم به آب صحی، حمایت از اطفال وغیره به‌گونه سطحی مصروف عرضه خدمات بودند، اما عده زیادی از شرکت­های خارجی نیز با استفاده از فاندها و وام­های مؤسساتی چون بانک جهانی، بانک توسعه آسیایی و صندوق بین­المللی پول دست به تطبیق پروژه­های عمرانی نظیر ساختن راه آهن، ترمیم شاهراه­ها، اعمار بندها، کانال­های آبیاری، سروی برای استخراج معادن وغیره برای تقویت بنیه اقتصادی و توسعه بنیادی زیربناها زده­اند که از آن جمله می­توان به بند تمدید راه آهن از بندر حیرتان الی شهر مزار شریف، ترمیم شاهراه کندهار-هرات، اعمار بند سلما برای تولید برق، سروی کانال آبیاری قوش تپه و سروی معادن آهن حاجیکگ و مس عینک اشاره کرد.

افغانستان می­توانست با بهره از حمایت­های جامعه جهانی دست به بهره­برداری از منابع طبیعی نظیر آهن حاجیکگ و مس عینک جهت ترمیم زیرساخت­ها و تقویت بنیه اقتصادی مانند ترمیم شاهراه­ها و ساختن راه آهن برای اتصال منطقه­­ای، تأمین برق مورد نیاز داخلی از آب­ها و ایجاد دهلیزهای هوایی برای صادرات و واردات این کشور بزند که مطمئناً چنین اقدامات در بیست سال گذشته منجر به ریشه­کنی فقر بین شهروندان، کاهش کشت تریاک و با ایجاد فرصت­های شغلی مناسب عده زیادی از مخالفان مسلح دولت به زندهگی شهری پیوسته و مسبب بهبود امنیت می­گردید.

ج) پرورش کادرهای متخصص: پرورش کادرهای متخصص یکی از بخش­های مورد توجه جامعه جهانی از زمان بر عهده گرفتن مأموریت ترمیم و بازسازی اقتصاد افغانستان بود، زیرا جامعه جهانی باور داشت که مستشاران بین­المللی و کارشناسان خارجی برای مدت طولانی در این کشور ماندنی نیستند و می­بایست کادرهای متخصص در افغانستان پرورش یابد تا مسئولیت بازسازی این کشور را به دوش گیرند. جامعه جهانی بدین اساس ده­ها فرصت تحصیلی برای هزاران شهروند نخبه افغانستان در دو دهه گذشته مهیا ساخت که از آن جمله می­توان به فرصت­های تحصیلی مانند فولبرایت آمریکا، چیونینگ برتیانیا، دااد آلمان، میکست جاپان، آی س س آر هند و همچنان فرصت­های تحصیلی بنیاد جامعه باز، بانک­های توسعه اسلامی، توسعه آسیایی و جهانی اشاره نمود.

هر چند دولت افغانستان نتوانست برنامه پرورش کادرهای متخصص برای افغانستان را به‌گونه مؤثر مدیریت کند، زیرا ده­ها تن از مستفید شوندگان این برنامه دو باره به کشور برنگشتند، اما آن عده از مستفید شوندگان دو دهه گذشته که دو باره به افغانستان برگشتند، توانستند در رده­های بلند دولتی نقش موثری در تدوین برنامه­ها ایفا نمایند و به کارآفرینان موفق در بازار کار افغانستان مبدل گردند.

چالش‌­ها

حضور پر رنگ‌وشور جامعه جهانی در پی اعزام نیروی نظامی از طرف ائتلاف به رهبری آمریکا به بهانه سرکوب دهشت­افکنان در افغانستان برای دو دهه یقیناً فرصت­های فوق­العاده‌ای برای تبدیل افغانستان به یک سیویس دیگر و حرکت دوش به دوش با کشورهای همسایه مهیا کرد زیرا همه امکانات برای این پدیده و تحول در بیست سال گذشته فراهم شده بود. اما فقدان اراده کافی در رده­های بلند جمهوریت، فساد اداری گسترده در دستگاه حاکمه و موجودیت اندیشه قومی و بنیادگرایی از جمله چالش­هایی بود که باعث هدر رفتن این فرصت­های طلایی گردید و پیامد آن منتهی به سقوط جمهوریت شد.

الف) فقدان اراده کافی: با حمله نیروهای آمریکایی به افغانستان که در پی آن حاکمیت اول طالبان در این کشور سرنگون شد، متعاقباً آمریکا و سازمان ملل متحد از کلیه رهبران و گروه­های مخالف طالبان در شهر بن آلمان دعوت کرد تا نقشه راه آینده افغانستان را ترسیم کنند. با روی کار آمدن دولت انتقالی و موقت در افغانستان بعد از نشست بُن، حجم انبوهی از مساعدت­های اقتصادی و کمک­های مالی جامعه جهانی جهت بازسازی و ترمیم اقتصاد به این کشور سرازیر شد، ولی دیری نگذشت که همین سران سیاسی و تکه­داران قومی منافع ملی، حیات نظام و آینده سیاسی افغانستان را فراموش کردند و در صدد تأمین منافع حزبی و گروهی، تحمیل توقعات و امیال سفارت‌خانه­های مقیم کابل، اختلاس در قراردادی­ها و پروژه­ها و چانه­زنی در تقرری سمت­های بلند دولت شدند.

فقدان اراده قوی سیاسی برای بازسازی افغانستان باعث ضایع شدن پول­های هنگفت جامعه جهانی در بیست سال گذشته شد و این کشور به جای رسیدن به خودکفایی و ثبات اقتصادی، هنوز هم از وابستگی مالی به جامعه جهانی و ضعف در زیرساخت­های اقتصادی به شدت رنج می­برد.

ب) فساد اداری گسترده: اطرافیان سران سیاسی و تکه­داران قومی برای دسترسی به منابع مالی دست به تشکیل زنجیره و سازمان­ گسترده­ای از حلقه­ها در دورن نظام جمهوریت زدند تا بتوانند به نحوی به پول­های جامعه جهانی که به بازسازی افغانستان تخصیص داده شده بود دستبرد زنند. این امر باعث شد که مقدار اندکی از پول­ها به‌واسطه قراردادی‌ها با مؤسسات خارجی و پیمانکاران بین­المللی جهت تطبیق پروژه­های حیاتی اقتصادی به مصرف برسد اما مقدار هنگفتی از این پول­ها و سرمایه­ها توسط مؤسسات و همچنان بواسطه سرمایه­گزاری اطرافیان رهبران سیاسی در بیرون از افغانستان، از چرخه­ اقتصادی افغانستان خارج گردید و کار بازسازی این کشور به ناکامی ­انجامید.

متاسفانه دست به دست شدن قراردادی­ها و همچنان فقدان کنترل بر مصرف بودجه تطبیق پروژه­های عمرانی در افغانستان توسط رهبران سیاسی و اطرافیان آنها زمینه فساد اداری گسترده را فراهم نمود و فرجام این کار ناکامی و عدم موفقیت روند بازسازی افغانستان بود.

نتیجه‌­گیری

دو دهه مردم سالاری در افغانستان روزنه خوبی به سوی امید بود، زیرا با حمایت سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه جهانی، یک بار دیگر فرصت مناسبی برای ورق زدن صفحه‌ای تازه از تاریخ مهیا شده بود. با نادیده گرفتن جنبه سیاسی حضور نیروی­های ائتلاف به رهبری آمریکا در افغانستان، مساعدت مالی ایالات متحده آمریکا و جامعه جهانی به ارزش هشتاد و هشت میلیارد دلار طی بیست سال برای بازسازی افغانستان در حقیقت پول هنگفتی بود که از آن طریق افغانستان می­توانست جایگاه اقتصادی خوبی در منطقه برای خود باز کند. اگر در یک مقیاس کوچک به افغانستان در دو دهه گذشته نگاه کنیم، می‌بینیم که دولتمداران افغانستان با استفاده از حمایت­های مالی جامعه جهانی می­توانستند حداقل کار بنیادی برای ارتقای جایگاه اقتصادی و رسیدن به ثبات لازم اقتصادی برای این کشور انجام دهند: نخست اینکه افغانستان می­بایست به نقطه اتصال منطقه­ای بین آسیایی میانه و جنوب آسیا و همچنان چین با حوزه خلیج فارس تبدیل می‌شد و دوم، افغانستان از یک سو با بهره­برداری از منابع طبیعی می­توانست دست به احیای زیرساخت­های اقتصادی از جمله شاهراه­ها بزند و از طرف دیگر نیز زمینه ایجاد فرصت­های شغلی برای میلیون­ها تن از شهروندان خود را فراهم کند.

 متأسفانه دولت‌مداران افغانستان نگاه بنیادی به منافع ملی نداشتند و دیدگاه­شان محدود به قومیت و منافع فردی بود. این امر باعث هدر رفتن منابع، متکی بودن افغانستان به جامعه جهانی، فساد اداری گسترده و ... شد و این کشور سرانجام با انحطاط سیاسی، با زوال اقتصادی مواجه شد.

ظاهر بهزاد، استاد در دانشگاه ابوریحان و همچنان محصل دوره ماستری در دانشگاه ورلد کوینت در رشته مهندسی مالی است.

 

 

پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه می‌باشند، می‌توانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند: opinions@aiss.af

این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاه‌های رسمی انستیتوت نمی‌باشد.

 



نظریات