معمای چگونگی صلح افغانستان در صورت خروج نیروهای خارجی


نویسنده: شمیم احمد نوبر

نخست اعتراف باید کرد که صلح یگانه زیبایی است که در جامعه بشری پیگیری ابدی دارد. در واقع تنها زیبایی است که برترین نظم اجتماعی بشری در آن تعریف می گردد و تنها همین آرزوی زیبایست که جامعه بشر را حتی در طاقت فرسا ترین حالات برای مبارزه برای صلح وا می دارد. با این حال، تاریخ تمدن اجتماعی بشر همواره تنگا تنگ با جنگ همراه بوده است تا به آن آرمانش برسد، گویا جنگ یگانه رهنمودی برای صلح بوده باشد. در حالیکه معنای اصلی صلح آن است که هیچ گونه جنگ، خشونت، درگیری، بین افراد، گروه های قومی، کشورها و مناطق وجود نداشته باشد. و برعکس آن، انسان ها و گروه های مردمی و منطقه ای و یا به عبارت دیگر کشور ها، بین هم در یک فضای صلح آمیز بسر ببرند. که در فلسفه سیاسی فیلسوفان و نظریه پردازان همچو کانت و جان راولز و دیگران نیز در باب عدالت و دستیابی به صلح نسخه های را پیشکش نموده اند که منتقد و پیروانی زیادی را نیز در پی داشته اند. اما هنگامی که وارد بحث  صلح افغانستان میشویم متاسفانه متغیرهای صلح در قضیه افغانستان تا آن حد پیچیده و مغلق است که تفسیر "صلح ابدی" از کانت و نظریه های "عدالت خواهی و رسیدن به صلح" از جان راولز را در این بحث بیکاره است.

طرح فلسفی "بسوی صلح ابدی" کانت با وصف اینکه بر مبنای ارزشهای بشردوستانه نگاشته شده است؛ از نظر من شدیداً آرمانگرایانه بوده و جنبه اجرایی آن همانند رویاهای مدینه فاضله از فیلسوفان متعدد دیگر، ملموس و قابل تطبیق نیست. از سوی دیگر پیش شرطهای روند صلح موقتی برای دستیابی به صلح پایداری که برخاسته از افکار کانت است در جامعه همچو قومی-مذهبی افغانستان قابل تصور نیست.

ثانیاً قبل از اینکه به پیش بینی به نظم پسا خروج نیروهای ناتو و امریکایی از افغانستان بپردازیم، باید به این سوال پاسخ بدهیم که خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان تا چه حد ممکن خواهد بود؟ آیا امریکا و نیروهای ناتو کاملا این کشور را ترک خواهند کرد؟ که از نظر نویسنده در هر دو حالت ترک و عدم ترک عواقب مختلف را در پی خواهد داشت و به این ترتیب عملکرد بازیگران ذینفع ملی و بین المللی قضیه صلح افغانستان عملکرد متفاوت خواهند داشت. ولی تا جائیکه دیده میشود خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان روز بروز غیر واقعی بنظر میرسد. اما اگر تصور افغانستان صلح آمیز را در سر داشته باشیم، باید به عنوان شهروند، پژوهشگر و یا طرف ذینفع؛ نخست متغییر های وضعیت جنگ و صلح افغانستان را شناسایی کنیم. و بعد بپردازیم به تشخیص و کسب راه حل های قابل اجرای آن.

دلیل این که چرا آشتی سیاسی افغانستان تا این حد دشوار است، نه تنها نتیجه مداخله قدرتهای بزرگ است بلکه ریشه های سیاسی عمیق داخلی نیز دارد. اما از این گذشته، آشتی سیاسی در افغانستان نخست ضرورت به کارکردهای درونی خودش را نیز دارا میباشد تا به صلح واقعی دست یافت. این روند نیاز به رویارویی مردم افغانستان و جامعه جهانی با واقعیت های اصلی و مهم جامعه افغانستان و تشخیص نفس نابسامانی های درونی افغانستان دارد. گفتمان های بین المردمی را سازمان دهی نماییم تا مردم حرف ها و ایراد هایشان را ابراز کنند. چون صلحی که بازتاب دهنده خواست های مردم نباشد پایدار نیست و نمیشود به آن صلح گفت. سیاسیون ما خواب ایجاد دولت ملت شدن را دارند در حالیکه توده های بزرگ قومی بر نام و هویت شان شک و انتقاد دارند. دانشگاه ها که انعکاس دهنده طبقه روشنفکران یک جغرافیا می باشد باید بر حسب سهمیه های مزخرف قومی در آن نمایندگی شود. حدود اربعه و جغرافیای تعریف شده یک کشور، که اساسی ترین شرط بر موجودیت یک کشور میباشد در افغانستان هنوز اعتراض بر انگیز و قبول ناشده باقی مانده است. حل این نزاع ها در بین اقوام نکات کلیدی برای دستیابی به یک پارچگی، ملی اندیشی و ملی گرایی مردم یک کشور است. که بدون دست یابی به ملی اندیشی، به تشخیص درست جهت صلح نائل نخواهیم شد و به هیچ گونه صلحی دست نخواهیم یافت. به مثل این ده ها مسئله دیگر اند که قبل از داخل شدن بر بحث صلح افغانستان در سطوح منطقه ای و بین المللی به آن پرداخته شود.

ذینفعان صلح افغانستان باید تعریف شوند؛ همه میدانیم که وضعیت افغانستان تأثیر برجسته بر کل بدنه وضعیت منطقه دارد. ایالات متحده، پاکستان، ایران، هند، چین، و غیره همه بترتیب ذینفعان مستقیم در قضیه افغانستان هستند. در عین حال، آنها همچنین نیروهایی هستند که می توانند به شدت بر جهت گیری مسئله صلح افغانستان تأثیر بگذارند. خروج نیروهای خارجی ممکن باعث هر دو سود و یا ضرر جوانب نامبره شود که یک واکنش زنجیره ای در منطقه را در پی خواهد داشت. افغانستان در تقاطع آسیای جنوبی، خاورمیانه و آسیای میانه قرار دارد و موقعیت جغرافیایی آن بسیار مهم است و از زمان های بسیار قدیم تاکنون یک میدان کشتی گیری بین قدرت های منطقه ای و قدرت های جهانی بوده است. اگر نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شوند و تا آن دم ما نتوانستیم به نزاع های داخلی که قبلا به آن ها اشاره شد نقطه خاتمه نگذاریم، مطمئناً بازی جدید قدرت آزمایی آغاز خواهد شد و روند صلح در افغانستان دوباره به یک رویای تاریخی مبدل خواهد شد. در صورتیکه خواهان برقراری صلح افغانستان باشیم، بر خواسته های شرعی دست اندرکاران صلح افغانستان که در ذیل توضیح داده شده است رسیدگی شده و نگرانی های آنان رفع گردد.

ایالات متحده: بعنوان بزرگترین متغیر خارجی در قضیه صلح افغانستان است. همچنان حامی اصلی دولت افغانستان بوده و از حضور نظامی قدرتمند درین کشور برخوردار است ، حتی اگر نیروهایش را در مدت چند ماه به 8،600 تن کاهش بدهد ، هنوز هم یک نیروی بزرگ و مهم نظامی خارجی در منطقه خواهد بود. و از سوی دیگر بدون حمایت ایالات متحده، نظام دولت داری افغانستان حتی توانایی عملکرد خودش را نخواهد داشت، چه برسد به پیروزی علیه مخالفان و دسترسی به صلح. منافع ایالات متحده در افغانستان را می توان در دو کلمه کلیدی خلاصه کرد: "مبارزه علیه تروریسم" و منفعت حضور در برترین نقطه "ژئوپلیتیک" منطقه. ما اگر نتوانستیم خود را از وجود تروریسم عاری کنیم غرب حضورش را ادامه خواهد داد و ما هیچ وقت مالک سرزمین خود نخواهیم شد. و آمریکا برای دستیابی به اهداف فوق اش به حمایت از دولت وابسته افغانستان ادامه خواهد داد و کشورهایی مانند هند را برای تعادل نیروهای دیگر معرفی خواهد کرد. و این دولت مریض الجسه را در حالت کومای سیاسی برای سالیان متمادی زنده نگه خواهد داشت.

پاکستان: همسایه جنوبی و جنوب شرقی ما پاکستان نقش اساسی تر و یا حد اقل بعد از ایالات متحده دومین متغیر مهم در روند صلح افغانستان است. پاکستان به عنوان یک همسایه نزدیک درخواست های چشمگیری برای منافع استراتژیک اش در افغانستان دارد. از نظر جغرافیایی ، قلمرو باریک و طولانی پاکستان به افغانستان نیاز دارد تا عمق استراتژیک را برای جبران فشارهای استراتژیک از طرف هند فراهم کند. آنچه پاکستان از آن بیشتر نگران است این است که هندی ها بیشتر از پیش در افغانستان نفوذ داشته باشند. از دیدگاه ایدئولوژیک، پاکستان یک کشور سنی است و نیاز دارد تا افغانستان به عنوان یک دولت تحت الاثر پاکستان از دیدگاه مذهبی و یا حد اقل بعنوان یک منطقه حائل بین دولت شیعه ایران و سنی پاکستان خدمت کند. و همین یکی از دلایل اصلی حمایت آنکشور از گروه تحت الاثر شان تحریک طالبان میباشد.

ایران: همسایه غربی افغانستان کشور ایران یکی بازی کنانی دیگری است که نباید نقش آنرا در روند صلح افغانستان نادیده گرفت. برای ایران، جهت سیاسی آینده افغانستان، بر منافع اقتصادی و امنیت آنکشور تاثیر گزار و سرنوشت ساز است. ایران کم و بیش دو میلیون پناهنده افغانستان را در خودش جا داده و یکی از قربانیان اصلی قاچاق مواد مخدر افغانستان هست. آنکشور به یک افغانستان پایدار احتیاج دارد. ایران امیدوار است که منابع آبی رودخانه هلمند (هیرمند)  با آن کشور به اشتراک گذاشته شود، و همچنان افغانستان بعنوان گذرگاه نفت آنکشور به آسیای جنوبی مبدل شود. با این حال افغانستان دارای متغیر های خوبی است که در معادلات با همسایه غربی اش میتواند خوب نفع برده و روابط استراتیژیک بهتر ایجاد نماید. قابل یاد آوریست که یکی از نگرانی های دیگر کشور ایران نفوذ گروه هایی تندرو سنی مذهبی در افغانستان است، ایران حین نگرانی را از پاکستان نیز دارد، کشور ایران به هیچ وجه تحمل نخواهد کرد تا افغانستان با برقراری روابط با کشورهای خلیج این روند را در افغانستان تسهیل ببخشد.

کشور های آسیای میانه: از نظر کشورهای آسیای میانه؛ توافق ایالات متحده با طالبان در حقیقت یک مانور تاکتیکی است که به ایالات متحده و متحدان آن در ناتو اجازه می دهد تا از جنگ 19 ساله افغانستان خودشان را خارج کنند. در خلأ امنیتی متعاقب، کشورهای خط مقدم آسیای میانه با برآوردهای مختلف ناخوشایند روبرو می شوند که از نظر آنها این امر قطعا به نفع آنها نیست. بنظر آنها صفوف طالبان شامل ۱۰ هزار الی ۱۵ هزار جنگ جویان خارجی است، که حداقل نیمی از آنها از مخالفان دولت و شهروندان تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان هستند. به نظر می رسد ناپایداری سیاسی و امنیتی افغانستان فرصت برای مخالفان آنان خواهد داد تا بر علیه دولت های شان اقدامات ناخوشایند نمایند.

هند: کشوریست که برای اتصال با منابع زیرزمینی افغانستان و بخصوص آسیای میانه، به یک افغانستان هم پیمان نیاز دارد. همین باعث شده است که با وجود مخالفت های شدید مردم آنکشور، دولت هند در نادار ترین اوضاع اقتصادی اش کمک های انگفت اقتصادی و ایجاد روابط دوستانه با افغانستان نماید. نفوذ رقیب سر سخت آن پاکستان معکوساً متناسب بر حضور فعال هند در افغانستان خواهد بود. رویارویی و رقابت طولانی مدت بین هند و پاکستان در افغانستان نه تنها اوضاع آشفتگی در افغانستان را تشدید خواهد بخشید ، بلکه گزینه های راه حل های منطقه ای مسئله صلح افغانستان را نیز دشوارتر از اکنون خواهد ساخت و در عین حال متغیرهایی را بر امنیت جنوب آسیا نیز خواهد افزود.

چین: چین یگانه همسایه افغانستان است که پیشگیری روابط دوستانه بدون قید و شرط را با افغانستان را دارد. دولت چین همواره در نشست های ملی و بین المللی از یک افغانستان امن و خود کفا که اداره آن بدست خود مردم افغانستان بوده باشد حمایت کرده است. همکاری های آنشکور با دولت افغانستان بر محور مبارزه علیه تروریسم و عدم نفوذ تندروان مذهبی در این کشور میچرخد و منجمله یک نگرانی امنیتی نسبت به افغانستان دارد. چین از حضور نیروهای زد دولتی اویغور-چین همواره نگران بوده است که از خیلی قبل در مناطق شمال شرقی افغانستان دیده شده اند. چین امیدوار است تا افغانستان با پیوست به خط کمربند و راه از طریق کمربند اقتصادی چین-پاکستان CPEC آسیای میانه را به بحر هند وصل کند که نگرانی های هند را نیز در پی داشته است. اما افغانستان تا حال علاقه زیاد به این مسله نشان نداده است.

در اخیر اگرچه مقوله مهم تاریخی بیانگر این بوده است که: "سرنوشت ملت های کوچک توسط ابرقدرتها رقم میخورد" اما امید که مردم این کشور به درک واقعیت ها برسیم و با هم پذیری کامل جهت درستِ صلحِ سرزمین مان را شناسایی و آن را به آستانه صلح بکشانیم.

 

شمیم احمد نوبر دیپلوم ماستری خودر را در رشته اقتصاد و تجارت بین‌الملل از دانشگاه اقتصاد و تجارت بین‌الملل چین دریافت کرده است و در حال حاضر دانشجوی مقطع دکتوری در رشتۀ روابط بین‌الملل در دانشگاه شینخوا می‌باشد. وی بنیان‌گذار و معاون انجمن کمربند و جاده در دانشگاه شینخوا است که این انجمن بیش از 1000 عضو از 80 کشور مختلف را دارا می‌باشد. وی همچنان به عنوان مشاور قنسولی سفارت چین در افغانستان ایفای وظیفه کرده است.

                                                                     

پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه می‌باشند، می‌توانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند: opinions@aiss.af 

این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاه‌های رسمی انستیتوت نمی‌باشد.



نظریات