دشواری‌های کار فرهنگی در فضای شکننده‌ی‌‌ سیاسی


نویسنده: احمد‌ضیا فیروزپور

افغانستان یکی از جاهای نامناسب برای نوشتن و پرداختن به کارهای هنری، علمی، فرهنگی و پژوهشی است؛ اما در یک چشم‌انداز کلان، فضای آشفته و شکننده‌‌ی سیاسی، نگرانی‌های امنیتی در سطح کلان و وارد شدن طالبان در زندگی سیاسی- مدنی، نبود توجه دولت بر برنامه‌های علمی، فرهنگی و ادبی سبب شده است تا کنش‌گران این حوزه، بخت کمتری برای درخشیدن در این راستا داشته باشند. نبود بهره‌مندی از ظرفیت و تجارب بهینه فرهنگیان کهنه کار درآموزش‌ و پرورش، بارور شدن فرهنگ، ادبیات و هنر، یکی دیگر از عوامل دلسردی فرهنگیان شده است.

سیاست‌های فرهنگی حکومت افغانستان درین چند سال اخیر، بیش‌تر بر چرخه‌ی گرامی‌داشت از روزهای ملی، زادروز شاعران و نویسندگان کشور، وضع محدودیت‌های راهبردی با راهکُنش‌های پیدا و پنهان برای تفتیش دیدگاه‌های فرهنگی برجسته در رَهنامه و کارکرد شماری از رسانه‌ها و برخورد پولیسی با اصطلاحات و واژه‌های فارسی سره، توجه به چند فرهنگی فعال در ساختار حکومت و «حکومتی سازی» نهادهای فرهنگی بوده است. در حالی‌که سیاست فرهنگی در یک نگاه کوتاه به تلاش های حکومتی، سیاست‌گذاری و اجرای برنامه‌هایی گفته می‌شود که از فعالیت های هنری و بخش های خلاق مانند شعر، پژوهش، نقاشی، مجسمه‌سازی، رقص‌‎، ادبیات و فیلم سازی پشتیبانی می‌نماید.این حمایت‌های حکومتی اغلب از طریق کمک‌های مالی و تشویقی در حوزه‌های زبان و میراث فرهنگی انجام می‌گیرد. مفکوره سیاست فرهنگی نخستین بار در سال ۱۹۶۰ در یونسکو مطرح و توسعه یافت.

و اما در بلخ، ناهنجاری های اقتصادی، نبود فرهنگِ نقد ساختارمند، ارزش ندادن به کارهای جدی و علمی و پرداختن به مسایل و رویدادهای روزمره سبب شده تا فرهنگیان، در بستر آفرینش های جدی مانند ژانر پژوهش و آفرینش‌های علمی، کمتر رکاب بزنند. بلخ هر چند در گذشته گهوارۀ تمدن آریانا و زادگاه ده‌ها چهره‌ی ماندگار تاریخ، فلسفه، ادبیات و عرفان خراسانی است و در شناسایی افغانستان امروزی در گستره‌ی فرهنگ، ادبیات و تاریخ، نمی‌شود از جایگاه بلخ دیروز چشم پوشی کرد؛ اما فرآورده‌ها و بازدهی فرهنگیان امروزی بلخ، هرچه باشد آن انتظاری را که از بلخ به عنوان مادرشهرها می‌رود، پاسخ نمی‌دهد. از سوی دیگر، بها ندادن نهاد های حکومتی و مردم به کارهای ژرف و علمی، کنشگران علمی و فرهنگی را بی انگیزه می‌سازد و جریان آفرینش را آهسته و جایش را به کارهای بی‌مایه خالی می‌کند.

فضای نیم‌بند مردمسالاری، گسترش رسانه‌های همگانی و دسترسی وافر به شبکه‌های اجتماعی در بلخ، روزگار فرهنگیان را مصروف برنامه های و بحث‌های غیر علمی مانند تجلیل از روز زادروز دوستان و روز زن و نوشتن هجو یا ستاش در مورد همدیگر نموده است. اما بلخ همواره در زایش انسان‌های شاعر، طالع فراوان داشته که نمونه‌های خوبی از شاعران امروزی بلخ، سرآمد روزگار فارسی زبانان جهان است. شاعران مطرح امروزی بلخ که شمار شان زیاد اند، میتوان از صادق عصیان، شهباز ایرج، وهاب مجیر، سهراب سیرت، ابراهیم امینی، فرنگیس سوگند، سمیع حامد و چند تن دیگر نام برد.

در آن سوی دیگر، وقتی به فهرست آفرینش‌های پژوهشی و علمی منطقه و جهان نگاه شود، فهرست نویسندگان بلخی، کمتر به چشم می‌خورد یا اصلا در شماری موارد پیدا نمی‌شود. رسانه‌ها، نهاد‌های فرهنگی و مدنی و دانشگاه‌ها در بلخ هرچند شمار شان از صد به بالا می‌رود، اما آثار نوشته شده‌ی که ثبت نهاد‌های بلند و معتبر جهانی باشد، به چشم نمی‌خورد. روی‌هم‌رفته، در بیست سال گذشته، به لحاظ امنیتی و سیاسی، بلخ بستر نسبتا مساعد و مناسبی برای کارهای فرهنگی، پژوهشی و علمی بوده؛ اما حاکمیت یک نوع «تنبلیزم» و خود شیفتگی در میان فرهنگیان و آشفتگی اربابان قدرت و ثروت در ستایش از کارکردها‌شان و تلاش برای ساختن «بت ناشکن» از خودشان در فضای مجازی، دستان آفرینش‌گران را کوتاه ساخته است.

با چنین روزگاری، هستند کسانی که در تلاش اند تا از بلخ چهره‌ی بهتری به جهانیان به نمایش بگذارند که دریغا شمارشان از انگشتان دست بالا نمی‌رود. تلاش‌های این کسان هرچند فردی و در حوزه‌های گرایش کاری شان ویژه است؛ ولی دیده می‌شود با کارهای علمی شان، مخاطبان و نهادهای جدی را نشانه گرفته اند. در میان نسل جوان می‌توان به سراغ دکتر یعقوب ابراهیمی، دکتر میرویس بلخی، دکتر ادریس رحمانی، خسرو مانی، دکتر میثم نجفی‌زاده و چند تن دیگر رفت که در زمینه‌های پژوهش و آفرینش های معتبر به گونه‌ی جدی می‌پردازند و اما درمیان نسل قدیم که هنوز می‌شود روی‌شان حساب کرد، تنها نام‌های درشتی را که می‌توان در این میان سراغ نمود، استاد واصف باختری، محمد صالح راسخ یلدرام، عبدالحی خراسانی، عزیز آرینفر، یحیای جواهری، دکترعبدالغنی برزین مهر- که چند سالی است در بستر بیماری به سر می‌برد و صالح محمد خلیق رییس پیشین اداره‌ی اطلاعات وفرهنگ بلخ و رییس انجمن نویسندگان بلخ اند.

و اما ازین میان، آقای خلیق که تازه از کار اداری و حکومتی اداره اطلاعات و فرهنگ بازنشسته شده، توجه شماری از کنشگران حوزه فرهنگ را بار دیگر به کارنامۀ چهل سالۀ خود جلب نمود. آقای خلیق که از چهره های جدی حوزه فرهنگ و رسانه در بلخ، افغانستان و منطقه است، آفرینش های فراوانی را در زمینه‌های شعر، پژوهش، رسانه و نقد ادبی دارد که صاحب ده‌ها اثر در زمینه‌های شعر، ترجمه، ادبیات، تاریخ، پژوهش و رسانه می‌باشد. تنها کتاب «تاریخ ادبیات بلخ» اش را می‌توان تلاش «فردوسی وار» تشبیه نمود. کار دیگر آقای خلیق نگارش « تاریخ خبرنگاری بلخ» است و هم‌چنان ده ها اثر خوب وخواندی دیگر. آقای خلیق هرچند در حوزه‌ی آفرینش ژانرهای ادبی مانند شعر نیز قلم و قدم زده ، اما درین زمینه اقبال کمتر داشته و مخاطبانش بیش‌تر به سراغ نوشته‌های تاریخی و پژوهشی او می‌روند. به لحاظ فنی، آقای خلیق یک آموزگار کم‌مانند در زمینه ادبیات، درست نویسی و آموزش کار‌های رسانه‌یی است. از رهگذر شخصیتی نمونه بارز از تقوای فرهنگی، انسان فروتن، کم‌سخن، مهربان، پیگیر و قدرشناس است. شخصیت آقای خلیق با کارهای فرهنگی سخت گره خورده و مانند یک ره‌گذر خسته ناشدنی که راهِ درازی را در پیش داشته، سال های دشوارِ را در امر نهادینه سازی فرهنگ نقد، خوانش شعر، آفرینش ژانرهای ادبی و حمایت از نسل جوان شعر، رسانه و ادب در بلخ سپری نموده است. به پندار من، آقای خلیق به نسبت حوصلۀ وافر پژوهشی و پیگیری مدوامی که دارد، درمیان هم‌نسلانش سرآمد روزگار و در میان نسل جوان حوزه‌ی فرهنگی بلخ، نمادی از سخت‌کوشی و حق مسلم استادی را دارد. او که مانند یک باغبان و پرستار مهربان در پی رشد فرهنگ بلخ، چهل سال عمر عزیز خود را مایه گذاشت، هیچ گاهی از سنگر فرهنگ و بستر پژوهش پس‌نشینی نکرد.

 هرچند شماری از شاگردان و خبرنگاران تازه کار، گاهی جرات می‌کنند و بر شخصیت وکار های آقای خلیق می‌تازند، برای این شمار کسان می‌توان گفت که فهرست و شمار آثار مکتوب آقای خلیق فراتر از عمر این جوانان تازه کار است. شخصیت وکار آقای خلیق هرچه باشد در دو حوزه نقد کردنی است، در حوزه اداری به حیث رییس پیشین اطلاعات و فرهنگ بلخ و در حوزه پژوهش و ادبیات. در حوزه اداری، او یکی از منظم‌ترین، باسواد ترین و پاسخ‌گو ترین مسوولان اداره خودش بوده است که در مدتی بیش از یک دهه چرخه اداره فرهنگ را با تمام مشکلاتی که حکومتداری های محلی در کشور دارد، به دوش کشید اما شماری را پندار بر این است که آقای خلیق بلندترین بخت را در راهِ پژوهش دارد تا اداره و شعر. آثار شعری آقای خلیق هرچه باشد، به لحاظ فنی، درونمایه، سبک و زبان شعری، وزن خودش را در میان شاعران افعانستان دارد. بر علاوه‌ی آن‌چه گفته شد، آقای خلیق در کارنامه‌اش تجربه زیادی در زمینه‌ی خبرنگاری چاپی داشته، که در دوره‌های مختلف، مدیریت چندین مجله، روزنامه و ماه‌نامه را داشته است. باوارد شدن آقای خلیق در حوزه غیر دولتی فرهنگی، چشمداشت های فراوانی ازاو میرود.

در کشورهای پیش‌رفته‌ی جهان، رسم بر این است که شخصیت های بازنشسته که صلاحیت علمی دارند، دوباره جذب بازار کار فرهنگی و علمی می‌شوند و از اندوخته ها و کوله‌بار تجربه شان، نسل جوان می‌آموزد. اکنون که او از کارهای اداری و حکومتی سبک دوش شده ، انتظار حوزه‌ی فرهنگی بلخ این است تا سنگر نوشتن را با خامه‌ی شیوا و رسای شان و پرداختن به بسیج گروه‌های فرهنگی و نویسندگان و پیوند و آشتی فرهنگی نسل کهنه و جوان بلخ را در دستور کارش قرار داده و شمع انجمن نویسندگاه بلخ را که روزگاری یکی ازکوره‌های آتشین سنگر فرهنگ و بستر تربیت چندین نسل در بلخ بود، را روشن و افکار متفاوت را زیر این چتر همآهنگ نماید. به گونه‌ی یک ستره نویس، آقای خلیق دارای سبک نوشتاری ویژه‌ی خودش است که در تلاش جا به جا سازی واژگان عربی و دادن نفس تازه در قاموس فارسی می‌باشد. بدین وسیله، آقای خلیق یکی دیگر از رسالت‌های را که دارد همانا آموزش درست نویسی برای  خبرنگاران، نویسندگان و کنشگران جوان حوزه فرهنگ و رسانه است. چنان‌چه مشاهده می‌شود، سطح سواد نگارش جوانان بلخی بنا به هر دلیلی که است، افت نموده و ایجاب می‌کند تا از انسان های دانشوری مانند خلیق، استفاده شود.

هرچند دیدگاه حکومتی در 19 سال پسین و تعریف شان از کارهای فرهنگی و هویتی با توجه به جوی سیاسی و ادیولوژی سیاسی شان، چیزی دیگری را بر ما به روایت می‌گیرد؛ اما در چنین وضعیت، انتظار کنشگران فرهنگی از دولت این است، تا با برپایی برنامه‌ها و سیاست‌های درازمدت و گفتمان‌های فرهنگی، علمی و پژوهشی و سرمایه گذاری در زمینه‌های هنر، ادب و فرهنگ، جلوی دل‌سردی و انقراض نسل کهن فرهنگ را بگیرد و بر کارهای موثر، ماندگار و معتبر شان ارج بگذارد. وزارت فرهنگ و اداره های ولایتی‌شان در شهرهای بزرگ را بیشتر صلاحیت تشکیل بودجه بدهد، تا برای روایت سازی از فرهنگ کشور با توجه به پیشنه‌ی تاریخی مان، ابتکار به خرچ دهند.

 

احمدضیا فیروزپور پژوهشگر انستیتوت مطالعات استراتیژیک افغانستان قبلا کارمند بخش سیاسی هیئت معاونت سازمان ملل متحد برای افغانستان، مشاور ارتباطات عامه و مسئوول مرکز اطلاعات و مطبوعات مقام ولایت بلخ، استاد دانشگاه بلخ، خبرنگار و همکار فرهنگی فرماندهی نیروهای ناتو در شمال. او دانش آموخته رشته خبرنگاری دانشگاه بلخ و آموزش یافته چندین برنامه کوتاه مدت  در بخش های خبرنگاری، روابط عمومی، مدیریت پروژه، عکاسی، مهارت های زبان انگلیسی در چندین کشور است که اینک در آستانه به پایان رساندن دوره کارشناسی ارشد در رشته سیاست های جهانی از دانشگاه فرای برلین کشور آلمان است.

 

پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه می‌باشند، می‌توانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند: opinions@aiss.af

این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاه‌های رسمی انستیتوت نمی‌باشد.



نظریات