دو راهی آمریکا در افغانستان: باز‌گشت یا خداحافظی


نویسنده دکتر داوود مرادیان

از رئیس جمهور کارتر تا رئیس جمهور فعلی، افغانستان یک مسئله کلیدی خارجی و داخلی برای دولت‌های امریکا، یکی پی دیگری بوده است. رئیس جمهور بایدن شاید بخواهد یکبار و آن هم برای همیشه موضوع افغانستان را خاتمه دهد، اما انتشار نتایج بررسی کاخ سفید در مورد خروج آشفته نیروهای نظامی در سال ،۲۰۲۱ یک بار دیگر نشان داد که واقعیت‌های افغانستان و سیاست‌های حزبی ایالات متحده بر تمایل او برای جدا کردن دائمی واشنگتن از افغانستان، اولویت دارد. این بررسی نتوانست بحث‌های مربوط به سیاست‌های شکست خورده امریکا در افغانستان را حل کند. یکی از روزنامه‌ها آن را به عنوان «بهانه‌های یک دانش آموز برای عدم انجام کار خانگی»، توصیف کرد.  

توافق دوحه با طالبان یک هدف اساسی و یک هدف مطلوب داشت: خروج امن نیروهای امریکایی هدف اساسی و ضروری آن بود که با یک توافق نانوشته تکمیل شد. هدف دیگر، جایگزینی قانون اساسی نظام دموکراتیک نوپای افغانستان با نسخه «دولت اسلامی مطلق» طالبان، به رهبری به اصطلاح رهبر میانه رو این گروه، ملا برادر بود. به عبارت دیگر، این مورد دیگری از سیاست «تغییر رژیم» واشنگتن بود. امتناع ایالات متحده از افشای ضمیمه‌های مخفی توافقنامه، سوءظن بیشتری را در میان بسیاری از افغان‌ها و ناظران در مورد ماهیت واقعی روابط بین ایالات متحده و طالبان تقویت کرد.

در طی یک تماس تلفنی طولانی، رئیس جمهور ترامپ، ملا برادر را به کمپ دیوید دعوت کرد. ویلیام برنز، رئیس سازمان استخبارات مرکزی امریکا (سیا)، موفق شد با ملا برادر در کابل دیدار کند، وی اولین مقام ارشد امریکایی بود که از کابل تحت اشغال طالبان، بازدید می‌کند. این دیدار با تعاملات منظم بین مقامات ارشد سیا و رهبری بدنام ریاست عمومی استخبارات طالبان، دنبال شده است. روابط بین سیا و مجاهدین به سال ۱۹۷۹ باز می‌گردد، زمانی که  اداره سیا پروژه سیکلون (طوفان گردباد) را برای حمایت مخفیانه از مجاهدین افغان و بعدا عرب علیه دولت افغانستان و ارتش سرخ آغاز کرد. سرمایه گذاری واشنگتن روی ملا برادر به عنوان ناجی آمریکا در راستای عملکرد چندین دهه‌ای ایالات متحده در افغانستان بود. ناجیان قبلی شامل گلبدین حکمتیار، حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیلزاد بودند. استراتژی امریکا برای تبدیل طالبان به شریک جدید خود نیز در عرصه‌های دیپلماتیک و اقتصادی قابل مشاهده است. با نفی رویارویی نظامی علیه طالبان، ایالات متحده از «گفتگوی بین الافغانی» برای ایجاد یک سیستم حکومتداری فراگیر، متشکل از نمایندگان مردم و مبتنی بر قانون اساسی در افغانستان حمایت کرده است. این خیال امریکایی توسط صنعت صلح سازان و دیپلماسی پترو-دالر قطر و ناروی پشتیبانی می‌شود. برای طالبان، پذیرش هر گونه حکومت انتخابی، دموکراتیک و پیشرفته معادل خودکشی سیاسی و ایدئولوژیک است، به ویژه هنگامی که آن‌ها احساس پیروزی بر جهان دموکراتیک را دارند. از زمان اشغال طالبان، امریکا همچنان بزرگترین کمک کننده به افغانستان است. ارسال ماهانه دالرهای آمریکایی از طریق نمایندگی‌های سازمان ملل متحد، عامل کلیدی در حفظ ثبات اقتصادی و مدیریت پولی طالبان بوده است. علاوه براین، فرماندهان طالبان خود را با پول فراوان اهدا کنندگان اشباع می‌کنند. آغشته شدن ملیشه‌ها و بازیگران سیاسی به فساد مالی توسط نهادهای به اصطلاح کمک‌ رسان و خیریه، یکی دیگر از ویژگی‌های مداخلات غرب در افغانستان از دهه ۱۹۸۰ بوده است.

با این حال، نظر به سیاست‌های گذشته، واقعیت در حال حاضر ناکامی آکروبات سیاسی ایالات متحده در افغانستان را نشان داده است. ملا برادر توسط ملا هیبت الله، رهبر نامرئی طالبان که در حال تبدیل پایگاه خود در قندهار به عنوان پایتخت واقعی امارت اسلامی طالبان است، به حاشیه رانده شده است. حتی سخنگوی طالبان دفتر خود را از کابل به قندهار منتقل کرده است. دامنه روابط بین مقامات آمریکایی و رهبری طالبان به طور علنی مشخص نیست.

با این حال، آنچه در سطح جهانی درک می‌شود، عواقب وخیم حکومت طالبان است. بر اساس نظرسنجی بانک جهانی، افغانستان تحت حاکمیت طالبان شاهد یکی از بزرگترین بحران‌های بشردوستانه است که در آن دو سوم خانواده‌ها برای تامین نیازهای اولیه غذایی و غیر غذایی، دست پنجه نرم می‌کنند. افغانستان اکنون تنها کشوری است که حکومت نظامی حاکم بر آن سیستم آپارتاید جنسیتی را ایجاد کرده است. حکومت ترور و سرکوب طالبان، افغانستان را به کره شمالی منطقه تبدیل کرده است. متحدان سابق آمریکا همچنان هدف اصلی طالبان برای ترور و بازداشت هستند.

پیامدهای جهانی رها کردن افغانستان توسط ایالات متحده نیز قابل مشاهده است. حمله روسیه به اوکراین  و موضع بیطرفی کشورهای کلیدی مانند هند، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی و برزیل تا حدودی به دلیل کاهش اعتماد به ظرفیت ایالات متحده، به عنوان یک متحد قابل اعتماد و یک قدرت مهم، شکل گرفته است. شکست خودساخته آمریکا در افغانستان به بلوک اسلامگرای ستیزه جو، یک پیروزی جهانی تازه، بخشیده است. معترضان فلسطینی اخیراً پرچم طالبان را در بیت المقدس به اهتزاز درآوردند و نشان دادند که اسلام گرایان، قدرت الهام بخش در طالبان پیدا کرده اند. از این پس، سوال در مورد امکان وقوع یک حمله تروریستی بزرگ در خاک آمریکا و اروپا که از افغانستان سرچشمه می‌گیرد، مفهومی ندارد؛ بلکه فقط باید پرسید کی و چگونه؟ 

دو گزینه برای رویکردهای چندین دهه‌ای و شکست خورده ایالات متحده، در قبال افغانستان وجود دارد: تحقق آرزوی رئیس جمهور بایدن، برای ترک کامل افغانستان و یا تکمیل آنچه که در ابتدا پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر،  آغاز شد. اولی مستلزم انحلال همه برنامه‌ها و لفاظی‌های اطلاعاتی، سیاسی، دیپلماتیک و حقوق بشر زنان در حال انجام ایالات متحده است. آمریکا باید به افغان‌ها و کشورهای منطقه اجازه دهد تا خلا ایجاد شده توسط خروج خود را پر کنند.

رها کردن کامل افغانستان و استراتژی فعلی با محوریت طالبان، هیچکدام امکان  پذیر یا پایدار نیست. حوادث غم انگیز حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، آرزوی افغان‌ها برای دستیابی به زندگی شرافتمندانه و حکومت مبتنی بر قانون اساسی را با ترس جهان از اسلام گرایان تندرو، در یک مسیر قرارداد. اشتباهات متعدد امریکا، نخبگان قطبی شده افغانستان  و برنامه‌های ضد آمریکایی منطقه، امید  قلبی افغان‌ها و همچنین چشم انداز پیروزی در برابر تهدید جهانی اسلامگرایان ستیزه جو را، نابود کرد. این دو هدف در هم تنیده شده اند. قدرت تثبیت شده طالبان مانعی برای هر دو هدف است، بنابراین باید توسط یک ائتلاف جهانی از تمام کشورهایی که با تبدیل افغانستان به طالبانستان، تهدید می‌شوند، طالبان باید از بین برود. کنفرانس آینده تحت حمایت سازمان ملل متحد در مورد افغانستان باید به عنوان فرصتی برای ایجاد یک روند سیاسی معنادار،  فراگیر و افغانستان محور، مورد استفاده قرار گیرد. چنین فرایندی باید حوزه‎‌های مخالف طالبان، از جمله زنان افغان، صداهای دموکراتیک، پشتون‌های مترقی و جوامع غیر پشتون را به رسمیت بشناسد. نگرانی‌های امنیتی منطقه‌ای و غربی تنها با یک نظام سیاسی مسالمت آمیز، فراگیر و حاکمیت قانون اساسی در افغانستان قابل رسیدگی است، نه با ایده ساده لوحانه مبارزه با یک گروه تروریستی- داعش توسط گروه دیگر (طالبان). رویکردهای اولیه به رهبری آمریکا و  رویکردهای فعلی طالبان محور، هیچکدام بحران‌های متعدد افغانستان را حل نخواهد کرد.

متن اصلی این مقاله در وب‌سایت شورای اتلانتیک مرکز جنوب آسیا به تاریخ ۸ ثور ۱۴۰۲ منتشر شده است.

دکتر داوود مرادیان، رئیس انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و مشاور ارشد پیشین پالیسی وزارت امور خارجه افغانستان است.


 

پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه می‌باشند، می‌توانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند: opinions@aiss.af

این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاه‌های رسمی انستیتوت نمی‌باشد.



نظریات